نوشته شده توسط : بهزاد نظري

می دونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه ؟ لبخندی که بی اراده رو لبهای یک عاشق نقش می بنده تا در نهایت سکوت فریاد بزنه : دوستت دارم



:: برچسب‌ها: دوست داشتن , محبت , عشق , علاقه ,
:: بازدید از این مطلب : 423
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

گفتم اي عشق من از چيز دگر مي ترسم .
گفت : آن چيز دگر ، نيست دگر ، هيچ مگو ...



:: برچسب‌ها: دوست داشتن , محبت , عشق , علاقه ,
:: بازدید از این مطلب : 243
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

تمام لحظه هاي شيرين زندگي ام خاطرات باتوبودن است .

محبت را دركنار توآموختم وعشق را درنگاه مهربان وپرمهر تو خلاصه كرده ام .

تمام ثروتهاي دنيا در برابر نگاه پرمهرت هيچ است وتمام خوشبختي ام فقط درباتوبودن است

پس تا هميشه با من بمان - بمان تاتمام آرزوهاي من كه ازتوسرچشمه مي گيرد تحقق يابد

و در گذرزمان با توخوشبختي اوج گيرد باتوكه معناي عشق را درچشمانت يافتم .

لحظه هايت را با خاطره هاي پراز عشق وعلاقه در قلب كوچكم جاي مي دهم .



:: برچسب‌ها: دوست داشتن , محبت , عشق , علاقه ,
:: بازدید از این مطلب : 314
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

بعضي وقت ها در همه چيز كم مي آورم .كم مي آورم .
حتي در نفس كشيدن . در زندگي كردن . دستي بيخ گلويم نشسته بود ونمي گذاشت نفس بكشم
يك دست هم آمده قلبم را گرفته نمي گذارد بتپد . نمي گذارد . قاصدك ! آن ديگر دست من نيست . باور كن دست من نيست . در لحظه ها ذوب شده ام و با آن ها از بين مي روم بي آن كه زندگي كرده باشم . بي آن كه زندگي كرده باشم .
اين كه دارد مي گذرد پس چيست ؟ زندگي من است يا فقط لحظه هاي بي من …………
نفس نمي توانم بكشم ، دستي قلبم را در مشتش گرفته و فشار مي دهد ‚‌ يك كوه خستگي و واماندگي روي شانه هايم است و ذوب شده در لحظه ها از بين مي روم …… مي ميرم …
چرا كسي حواسش نيست . من دارم مي ميرم .



:: برچسب‌ها: دوست داشتن , محبت , عشق , علاقه ,
:: بازدید از این مطلب : 284
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

و من سنگ شدم! بی روح، لخت ، بی حرکت!
دستهایم؛ دیگر توان جستجو نداشتند.
پاهایم...انگار جایی جا مانده بودند.
دلم به حال خودم سوخت! خواستم دست تنهایی خود را خود بگیرم که ناگاه شنیدم...
می شنیدم که صدایم می کنند، آری آن دورها آوایی بود که مرا می خواند...
همه را می شنیدم اما اینجا سنگی نشسته بود!
نمی خواستم جواب دهم.می ترسیدم!
می گفتند هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است...
نمی دانستم، و همین ندانستن من را پرت می کرد به طرف همان انحنای ناشی از زمان و مکان...
نمی دانستم فریاد زدن و پافشاری من ناشی از جسارت و اراده ام بود و یا از سادگی و بی تجربگی؟!
من پری کوچک غمگینی بودم که در اقیانوس مسکن داشت، دلم را در یک نی لبک چوبین می نواختم،
آرام آرام...پری کوچک و غمگینی که شب از یک بوسه می مرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا می آمد.
یک روز که به دنیا آمدم دیدم من از آغاز اینجا بوده ام! دیدم وجود مرا پایانی نخواهد بود.
دیدم دستی به سویم دراز شده...دست خدا بود!
خدا در قالب یک انسان،یک هم نوع، یک همدل، در مقابلم ایستاده بود
و لبخند می زد...
به من گفت:
- تو اینجایی؛ زنده! نمی توانند تو را از زندگی تبعید کنند...
گفتم:
-اگر آنها چشمانم را در آورند من به نجوای عشق تو گوش خواهم سپرد...
اگر آنها بخواهند مرا از شنیدن باز دارند، من وجد و سرور را در نوازش نسیم خواهم یافت که آمیخته ای است از رایحه ی زیبایی و حلاوت نفسهای عاشقان...
و اگر هوا را از من دریغ کنند من با روحم زندگی خواهم کرد ؛ زیرا روح خواهر عشق و زیبایی است...

سرنشتر عشق بر رگ روح زدند یک قطره چکید و نامش دل شد



:: برچسب‌ها: دوست داشتن , محبت , عشق , علاقه ,
:: بازدید از این مطلب : 289
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

آری يادم امد...سالها بود می انديشيدم.....

اينهمه غم ز کجا پيدا شد.....ناگهان ...؟!

يادم امد.......رويا ها به روی دوشم سنگينی ميکرد..

خسته بودم از اينهمه رويای تلخ... نا فرجام....

ياری ام کردی تو.......فصل پاييز و شب باران بود........

راه نشانم دادی....

گفتی از خاطر دريا بگذر

پشت دريای خيال به جزيره ميرسی

تا رسيدی انجا.....رويا ها را بر سر راه جزيره بنشان.....خود برگرد!!!

....تنها....! من

رفتم ... رسيدم...نشاندم...امدم.....!

رويا هايم را به امان جزيره رها کردم....همان کار که تو گفتی....چه بد کردم.........

نه يکبار.......

هزار بار رفتم و رسيدم و نشاندم و امدم.......!

و تو هر بار غريبانه تر از اغاز......نگاهم کردی.....

و تو شايد به صداقت زدگی های دلم خنديدی......

ديدم رو يا هايم را ...که هر غروب.....يکيشان از کنار لبهای ترک خورده ی ساحل

تن به دستان يخ اقيانوس نيستی ها ميسپرد.......

می ديدم......... اما چه کنم که خسته بودم....!

جزيره ی رويا هايم.... از حريم پاک آن خاطره ها خالی شد.....

يکی از پس ديگری...ديگر بهانشان کمبود جا نبود......

خسته بودند.......!!!!

اخرين غروب بود..

داشتم ميديدم................

لحظه ی پايان اخرين رويا را....

چه معصومانه........!

من تکيه ام بر باد بود..... بی خبر...!

جزيره ام خالی شد......سوت و کور......

دلش گرفت...زانوان خيس اشکش را بغل کرد.....

با نگاهی بر من.....

آهی کشيد و به دنبال رويا های خاموش رفت....

اهش دلم را ترساند......گفته بودند اه مظلومان زود بر عرش الهی برود....

منتظر بودم اما....

نه به اين زودی ها......

‌عاقبت آه جزيره دامن روزگارم را گرفت....

و مرا به عمق باران و شب و پاييز داد.........وتو هم رفتی.....

من ماندم و روزگار بارانی......

کاش حرفت را نمی شنيدم......غريبه ی اشنا..........!!!***



:: برچسب‌ها: دوست داشتن , محبت , عشق , علاقه ,
:: بازدید از این مطلب : 290
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

بايد قصه اي تازه آغاز كنم و نشان دهم كه هنوز ميتوانم عشق بورزم
باز هم برايت مينويسم از لحظه ضيافت من و دل كه در آن جاي تو خالي بود
و باز هم برايت مينويسم از عطش ديدار تو ,از بغض غربت كه واژه به واژه آن را گريه كردم

ابري ديگر فرا گرفته است
آسمان دلم را
ميان غباري از درد نشسته ام
به انتظار نگاه باراني

صده ها, هزاره هاست كه نشسته بر سكوي انتظار يخ بسته ام,سنگ شده ام بدل به تنديسي سيماني شده ام .مدتهاست كه زمان گم كرده بر قلب خالي اين تنديس سيماني چشم اميد دوخته ام و تو را كه نميدانم كيستي و فقط ميدانم مثل هيچكس نيستي ,انتظار ميكشم.
بر هر ضريحي,بر هر شاخساري,بر هر قفلي,بر هر سبزه و گلي,بر هر باغ و گلستاني,بر هر خاطره و خاطره اي و بر تمامي لحظه هاي فرصت رو به پايانم
آمدنت را
دخيل بسته ام



:: برچسب‌ها: دوست داشتن , محبت , عشق , علاقه ,
:: بازدید از این مطلب : 312
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

دل سوختن؟ رسم عاشقی اين نيست که تک و تنها بسوزی و ديگر نمانی، ... کاش می دانستيم که زودتر از ما، عشق ماست که برای دوری ما می سوزد و می سازد... کاش می فهميديم که قدر بودن، قدر عاشقی، قدر عشق چيست و چقدر است، کاش بيراه نمی رفتيم و می مانديم چون روز اول، عاشق، عاشق، ...

بازی با کلمات قشنگ است، بازيگری حرفه ای می خواهد، اما، قسم ، که حقيقت عشق، وجود هرگونه بازی و بازيسازی را بی نياز از دروغ و نيرنگ می سازد...

نمی دانم! بلد نيستم! من نمی دانم دل سوختن برای چيست؟ مرا سوختنی نباشد جز برای عشقم، برای او، برای بودن با او و دور ماندن از او، می سوزم، آری، اما نه به درد اين بازيگر قهار و خوشرنگ زندگی، نه به سختی و دل تنگی نمادين اين دنيای پوشالي...

آری می سوزم، از درد دور بودن و عاشقی، از غم اشک و سردی، می سوزم، اما نمی دانم چرا؟ ... خودی برايم ديگر نمانده است، نمی خواهم، خودی را که ز عشقم دور می سازد نمی خواهم، می سوزانمش، آری، می سوزانمش هر دل و هر نگاهی که مرا دور سازد از عشقم،

و می بوسم، می بويم، می جويم دلی را، دستی را، سخنی را، نگاهی را، هر نسيم و بادی را که وجودم را به او و عشقم نزديک سازد،

من بنده عشقم، بنده عاشقی...



:: برچسب‌ها: دوست داشتن , محبت , عشق , علاقه ,
:: بازدید از این مطلب : 331
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

من و گل رز قرمزي که توي حصار شيشه اي محبوس شده بود . روبروي هم . با يک خروار دليل براي شاديهاي مشترک و يک کمي غصه براي همدردي . گل رز قشنگم تو منو ياد کسي که تورو بمن هديه کرد مي ندازي .ولي من . نمي خواهي بگي که من تورو ياد اون کسي مي ندازم که تو رو توي اون شيشه ي کذايي کرده . اگه بخواهي ،يکروز زندان شيشه ايتو مي شکنم و ميارمت بيرون . ولي. ولي اونوقت مي ميري .آخه بيرون ، توي دنياي ما هوا خيلي سرده .مي دوني سرد چيه؟ گلها تحملشو ندارن . من نمي خوام حصارتو بشکنم که بعدش ببينم که توي دنياي سنگي ما قلبت شکسته شده يا توي اين سرماي قلب آدمها قلب کوچولوي سرخت يخ زده باشه . ولي من مواظبت هستم . من دوستتم .ولي .مي دوني چيه؟ مي ترسم تو معني دوستيو نفهمي . آخه هر چي باشه تو يک گل پارچه اي هستي . يک گل مصنوعي با يک دنياي مصنوعي . تو دوست من هستي؟ يعني قلبت هم پارچه ايه؟



:: برچسب‌ها: دوست داشتن , محبت , عشق , علاقه ,
:: بازدید از این مطلب : 286
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

خسته شدم از کوچه و پس کوچه‌ها، همش کوچه، هی می‌دوم، هر دفعه دنبال کسی، دنبال چیزی، این گمشده‌های من، انگار تمامی ندارند، گمشده هم نباشد دنبال خودم می‌گردم، خودم هم که نباشم باز می دوم...
کوچه‌های بن بست، مارپیچ‌هایی که همیشه آخرش به هیچ کجایی ختم نمی‌شود
همین دیشب آنقدر دویدم که، اشکم درآمد، کوچه‌ها تنگ و گشاد می‌شدند، باریک باریک یا پهن پهن، هوا تاریک می‌شد و بعد از چند لحظه روشن، سرد بود و بعد اصلن دمای هوا را حس نمی‌کردم، کف زمین زیر پاهایم، یخ بسته بود، زمستان بود اما باز هم چند لحظه... بعد هیچی نبود.
توی یکی از پیچ‌ها تازه یادم افتاد باید کسی را پیدا کنم و چیزی به او بگویم همین باعث شد که با اطمینان بدوم، ترس تمام وجودم را گرفته‌ بود، ترس را خیلی کم احساس کرده‌ام ولی در آن لحظه از ماندن در کوچه‌ها ترسیدم.
بالاخره انتهای کوچه‌ای، به جایی شبیه پارک یا شاید فضایی که قبلن پارک بوده رسیدم، سنگی و سرد با هوای مه گرفته، باران، باران هم می‌بارید، چرا من خیس نبودم؟ انتهای کوچه ایستاده بودم وقتی متوجه شدم که خیس نشده‌ام برگشتم بالای سرم را نگاه کردم، کوچه‌ها، سقف داشتند...
پایم را که در آن جا گذاشتم، خیس آب شدم، جایی که ایستاده‌ بودم بلند تر از جاهای دیگربود و روبرویم پله‌های پهنی بود که پایین می‌رفت، زنی با لباس سیاه و صورت پوشیده با چتری سیاه، با عجله داشت از پله‌ها می‌آمد بالا، به طرف جایی که ایستاده بودم، مردی با لباس سیاه و صورتی پوشیده چند پله جلوتر از زن و با عجله می‌آمد، زن وقتی به او رسید چترش را بست و با زور به دست مرد داد و رفت.
مرد لحظه‌ای مکث کرد و بعد چتر را بالای سرش گرفت و راه افتاد...
و من دیدم که زن کمی جلوتر از مرد و بدون چتر داشت می‌رفت و مرد پشت سر او با چتر.
آنها رفتند و من مثل آدمهایی که گیج شده باشند از پله‌ها پایین رفتم...
کف زمین پر از آب بود و کمی گل‌آلود، توجهی نکردم و باز دویدم، سر چهارراهی رسیدم و باز مستقیم رفتم، انگار که کسی را دیده باشم هی صدایش می‌زدم که بایستد ولی نه کسی بود و نه صدایی، زانو زدم روی زمین و خیره شدم به باران...



:: برچسب‌ها: دوست داشتن , محبت , عشق , علاقه ,
:: بازدید از این مطلب : 306
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري



:: برچسب‌ها: دکورسازی-پارتیشن سازی , دیوارکاذب , سقف کاذب , ویترین , درو پنجره , کابینت , کمد دیواری , جای اکواریوم , دکوربندی منازل ,
:: بازدید از این مطلب : 251
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

عرضه کننده بهترین فلکسهای ایرانی وخارجی بامجربترین نصابها

استفاده فلکس در رنگهای مختلف به جای شیشه در (در وپنجره)و....که هم عمر طولانی دارد وهم خطری برای شما ایجاد نمیکند همچنان زیبایی نمای منزل شما را چندین برابر میکند.

با مشاوره رایگان

(یک بار امتحان کنید همیشه مشتری ما خواهید بود)

با مدیریت :نظری

 شماره تماس برای مشاوره :09192505179

 

 

 

 

 

استفاده در مکانهای مختلف:(در ادامه مطلب)



:: برچسب‌ها: ایمن سازی نورگیر , فلکس , درو پنجره , پارتیشن , اکواریوم , شیشه , الاچیق , ایرانت , پارکینگ ,
:: بازدید از این مطلب : 239
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

از میان ضرب المثل های ملل مختلف و همچنین سخنان شخصیت های بزرگ جهان پیرامون ازدواج مواردی جالبی را برای شما دوستان انتخاب كرده ایم. بسیاری از این عبارت ها جنبه شوخی و مزاح دارد اما تعداد دیگری از آنها شاید وصف حال من و شما باشد! همین طور قسمت دیگری از این گفته ها می تواند برای عده ای حكم كلید راهنما را داشته باشد ...



:: برچسب‌ها: ضرب المثل از بزرگان جهان درباره ازدواج ,
:: بازدید از این مطلب : 240
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري
شناخت ویژگی های مناسب و مطلوب هر یک از مرد و زن و انتخاب همسر براساس آنها امری مهم است جوانان می خواهند شاخصهای مثبت را برای یک ازدواج موفق بدانند تا بر پایه آنها همسر و شریک آینده زندگی خود را انتخاب کنند...


:: برچسب‌ها: ویژگی های زن و مرد خوب ,
:: بازدید از این مطلب : 242
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري


:: برچسب‌ها: راز انتخاب شریک زندگی خوب و ازدواج موفق ,
:: بازدید از این مطلب : 246
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

چرا زن و شوهر از زندگي مشترک خسته مي شوند ؟



:: برچسب‌ها: چرا زن و شوهر از زندگي مشترک خسته مي شوند ؟ ,
:: بازدید از این مطلب : 237
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري


:: برچسب‌ها: عشق -دوست داشتن-محبت ,
:: بازدید از این مطلب : 223
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

با رنگ زلال عشق بر بوم قلبم تصویر روشنی از تو می کشم ، من تو را یافته ام و از تنهایی بریده ام ، اما نمی خواهم عشقت چون غزالی بادپا از صحرای دلم بگریزد چون سوختن در فراق تو جز خاکستری از من باقی نمی گذارد ؛ پس این دل را مشکن که دل شکسته را یارای تپیدن نیست...



:: برچسب‌ها: عشق -دوست داشتن-محبت ,
:: بازدید از این مطلب : 266
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : یک شنبه 1 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

من اگر اشک به دادم نرسد میشکنم / اگر از تو یادی نکنم میشکنم

اگر از هجر تو آهی نکشم / تک و تنها به خدا میشکنم  . . .



:: برچسب‌ها: دوست دارم سما ,
:: بازدید از این مطلب : 272
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : یک شنبه 1 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

اگر عاشقی رسواگری باشد ، خواهم که در عالم رسواترین رسوا شوم . . .



:: برچسب‌ها: عشق -دوست داشتن-محبت ,
:: بازدید از این مطلب : 266
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : یک شنبه 1 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم   منت عشق از نگاه پرشرابت می کشم   ناز چندین ساله ی چشم خمارت می کشم   تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم

مینویسم من که عمری با خیالت زیستم / گاهی از من یاد کن ، اکنون که دیگر نیستم

گفتی محبت کن برو ، باشد خدا حافظ ولی / رفتم که تو باور کنی دارم محبت میکنم . . .



:: برچسب‌ها: عشق -دوست داشتن-محبت ,
:: بازدید از این مطلب : 266
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : یک شنبه 1 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

عشق آواز قشنگی ست که خدا می داند / سرنوشتی که مرا با تو به خود می خواند / گرچه از خویش گریزم به تو نزدیک شوم / گوش کن قلب من از دور تو را می خواند .

 



:: برچسب‌ها: عشق -دوست داشتن-محبت ,
:: بازدید از این مطلب : 262
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : یک شنبه 1 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

تو را از بی مثالی دوست دارم / تو را از بس زلالی دوست دارم / اگرچه شاخه ای از گل ندارم / تو را با دست خالی دوست دارم .



:: برچسب‌ها: دوست دارم سما ,
:: بازدید از این مطلب : 263
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : یک شنبه 1 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

با تو زمستان هم لحظه ها شکوفه می زنند ، انگار که هر ثانیه آغاز بهاری است ، برای رسیدن به تو .

رو به قبله می نشینم ، خسته با حالی عجیب / از ته دل می نویسم ، انت فی قلبی عزیز .

خوب من ، کاش از این فاصله حس می کردی ، لحظه هایم همه از غیبت تو دلگیرند .



:: برچسب‌ها: عشق -دوست داشتن-محبت ,
:: بازدید از این مطلب : 244
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 1 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

باران و تگرگ را به چشمم دیدم / افتادن برگ را به چشمم دیدم / در واهمه ی نبودن و بودن تو / من سختی مرگ را به چشمم دیدم .

برای عاشقی از نسل آدم / دو چشمت بهترین پیغام عالم / تمام آرزوهایم همین است / نبینم در نگاهت ذره ای غم .

عجب موجود سخت جانی ست دل ! هزار بار تنگ میشود ، میشکند ، میسوزد ، میمیرد و باز هم برایت میتپد !

(نوشتم دوستت دارم ، پرانتز را نبستم ، بگذار این حقیقت تا ابد جریان بیابد .

با تو بودن همیشه پر معناست / بی تو روحم گرفته و تنهاست / با تو یک کاسه آب ، یک دریاست / بی تو دردم به وسعت صحراست .

فرق تو با نسیم اینه که نسیم نفس آسمونه اما تو نفس منی !

خدایت یار تا آن دم که از هستی نشان باشد / دعایت میکنم سهمت همیشه آسمان باشد .

دلم دریا به دریا از تماشای تو می گیرد / دلم دریاست اما از تماشای تو می گیرد / تو تنها با تماشای خود از آیینه خشنودی / دل آیینه اما از تماشای تو می گیرد .

غم از چشم قشنگت دور باشد / دلت غرق امید و نور باشد / نبینی روز بد ای بهتر از جان / الهی دشمنت رنجور باشد .

ای دل ، دل سودا زده ، سامانم کو ؟ / ای کالبد تهی شده ، جانم کو ؟ / امروز که از همیشه مشتاق ترم / ای خانه ی سوت و کور ، مهمانم کو ؟



:: برچسب‌ها: عشق -دوست داشتن-محبت ,
:: بازدید از این مطلب : 220
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : یک شنبه 1 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

بعد تو پنجره ها رو به کسی باز نشد / هیچ کس با دل من همساز نشد / بعد تو ، یک عمر نوشتم نقطه سر خط / نقطه های سر خط ، بعد تو آغاز نشد .



:: برچسب‌ها: عشق -دوست داشتن-محبت ,
:: بازدید از این مطلب : 214
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : شنبه 30 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

هر گز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را هر گز نمی گیرد کسی در قلب من جای تو را



:: برچسب‌ها: عشق -دوست داشتن-محبت ,
:: بازدید از این مطلب : 228
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : شنبه 30 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

اي عشق، شكسته ايم، مشكن ما را/ اينگونه به خاك ره ميفكن ما را/ ما در تو به چشم دوستي مي بينيم/ اي دوست مبين به چشم دشمن ما را



:: برچسب‌ها: عشق -دوست داشتن-محبت ,
:: بازدید از این مطلب : 254
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : شنبه 30 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهزاد نظري

اگرکسي واقعا کسي رو دوست داشته باشد بيشتر از اينکه بهت بگه دوست دارم ميگه مواظب خودت باش...پس مواظب خودت باش



:: برچسب‌ها: دوست دارم سما ,
:: بازدید از این مطلب : 250
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : شنبه 30 بهمن 1389 | نظرات ()